در جنبش شيخ عبيدالله نهري ، افزون بر چالش هاي ناشي از جدايي مرزهاي سياسي و اجتماعي ساختار ايلي و سازمان عشايري نيز داراي نقش وكاركرد بود.
، به گونه اي كه پس از ورود قبايل حكاري به ايران ، ايلات وقبايل ديگري در كرد ستان ايران (مامش ، منگور، زازا ، گورك ، بانه ، هركي وبيگ زاده ) به جنبش پيوستند . شيخ با (8000) تن اروميه را محاصره كرد ، وپسرش عبدالقادر با (15000) تن مهاباد راگشود. دانشوران شهر با صدور فتوا واعلان جهاد عليه شيعيان ، تنش ديگري را موجب شدند . در يورش فدائيان شيخ ، به مياندوآب وشهرك هاي آذري نشين ، كناره مهاباد ، بيش از (300)تن از ساكنان دسته جمعي كشته شدند. سرانجام اروميه از سوي يگان هاي ارتش ايران وشبه نظاميان ايلياتي بومي بازگشوده شد وشورشيان سرگوب و فراري شدند ، شيخ وقبايل حكاري به حكاري باز پس نشستند ، بسياراني از آنها بدست نيروهاي ايراني كه در پي آنها بودند كشته شدند شيخ عبيدالله از سوي دولت عثماني به تبعيد فرستاده شد ، و پس از چند سال در تبعيد درگذشت برخي ار پژوهش گران چالش ياد شده را ناشي از لغو بخشودگي مالياتي زمين هاي شيخ از سوي دولت ايران و تحريك حكومت عثماني نگاشته اند ، با اين حال برويين سن ، انگيزه شورش شيخ عبيدالله نهري را پي ريزي دولت مستقل كردستان دانسته است (برويين سن جامعه شناسي مردم كرد1383: 357) ، شايان توجه است كه فرزندان شيخعبيدالله در تحركات قومي ، به ويژه در ايران ، و ش.رش سمكو نيز نقش اساسي داشته اند. زيست گاه شيخ طه وپسرش شيخ عبيدالله ، منطقه شمزينان در شرق كشور عثماني بود ، شيخ طه همزمان با زمامداري محمد قاجارمي زيست . شاه زير رسايي و آموزش استاد و وزيرش حاج ميرزا آغاسي گرايش تندروانه اي به اهل طريقت داشت ، به همين دليل شيخ طه بسيار مورد توجه وي بود به گمان دليل ديگر اين رويكرد ، وجود مريدان بسيار خانقاه شمدينان در دو سوي مرز بود. عباس ميرزا ملك آرا ، پسر محمد شاه كه مادرش كُرد و از مريدان خانقاه شمدنيان بود ، درباره دوستي وكشش پدرش به شيخ طه در يادنامه خود چنين نوشته :” شيخ طه از اعاظم صوفيه نقشبنديه بود و مرحوم محمد شاه انارالله برهانه بسيار او را رعايت مي فرمودند و چند قريه به تيول و سيور غال و مخارج خانقاه او مقرر فرموده بودند و هر ساله تحف و هدايا به جهت او مي فرستادند و در ميان تمام كردستان نافذ الكلمه بود ودعوات بسيار به جهت و صحت من درآن ايام مي فرستاد و والده من در طريقت مريد او بود . ” (ملك آرا : بيتا) [i]
محمد قاجار ، بر رسايي و نفوذ معنوي – سياسي فراوان شيخ در راهبري راهبردي عشاير كرد ، و مهار وسركشي آنان در رويارويي با تهران يا باب عالي شناخت كامل داشت .پس از مرگ شيخ طه شيخ عبيدالله وارث شهرت و ثروت عظيم پدر شد ، و بزودي دايره وقلمرو اقتدارش فزوني گرفت. جنبش شيخ عبيدالله در بدست گرفتن قدرت درست زماني آغاز شد كه ، خاندان هاي زمين دار و عشاير كرد در برابر سياست تمركز گرايي باب عالي ايستادگي مي كردند ، و جدايي زبان و فرهنگ ميان كرد ها و ترك ها بر اين تنش دامن مي زد. سلطان بر منزوي ساختن مير ها و جايگزين ساختن پاشا هاي ترك ، بر اميرنشين هاي مورثي كرد پاي مي فشرد . وارون بر فروپاشي امارت نشين ها ، و خانواده هاي زمين دار كرد ، پيران وشيوخ طريقت هاي ياد شده و پايوران روحاني نه تنها رسايي خود را نگاه داشتند ، كه به گفته كريس كوچرا ” به طبقه و لايه نويني از رهبران تبديل شدند كه رسايي بسيار بالا آن ها را در نظر توده هاي مردم كرد جانشين امراي غايب يا نيازمند مي ساخت .”
از سوي ديگر ، دولت قاجار به دليل بدهي هاي خود به روسيه ، بر ميزان ماليات ها افزود ، در مناطق كردنشين آذربايجان ، حاكمان كه به شيوه مرسوم از بين آذري ها برگزيده مي شدند ، مردم به ويژه عشاير كرد را زير فشار جاي مي دادند ، فساد مالي رفته رفته گسترش پيدا مي كرد . در اين اوضاع و احوال ، نفوذ سياسي- معنوي شيخ عبيدالله بيش از گذشته در بين كردهاي پيرامون مرز گسترش يافت اين امر نگراني دربار ايران را بدنبال داشت . بر اين اساس دولت كوشيد . با باز پس گرفتن روستاهاي تيول پدرش (شيخ طاها ) ، از رفت و آمد وي به درون ايران جلو گيري كند. در راستاي همين سياست يوسف خان شجاع الدوله حاكم اروميه در سال( 1290 ق ) از رعاياي شيخ در خواست پرداخت ماليات كرد و چون آنان از پذيرش خواست او خوداري كردند . روستا هاي تيول شيخ را به آتش كشيد و پنجاه تن از مريدانش را كشت . اين كنش نادرست و اشتباه ، واكنش نافرماني عشاير مرز نشين و دخالت دولت عثماني را بدنبال داشت . هرچند ، دولت ايران نيز پاسخ درست و قانع كننده اي به فرستاده شيخ نداد . بر اين اساس تحريكات عثماني و انگلستان شيخ را در يورش به ايران متمايل ساخت . افزون بر اقدام شجاع الدوله ، شاهزاده لطفعلي ميرزا حاكم ساوجبلاغ (مهاباد كنوني ) نيز ، در بدو ورود گرفتن ماليات از متوليان شهر را در دستورگذاشت ، در اين راستا ، حمزه آغا منگور از نام آوران وجنگ سالاران شهر به دارالحكومه فرا خوانده شد ، ودر درگيري كه بين وي وپايوران فرمانداري روي داد ، اوبا زخمي كردن چند تن توانست از فرمانداري بگريزد ، وي از آنجا نزد شيخ عبيداله رفته و او را به يورش به ساوجبلاغ و تبريز تحريك نمود. به اين ترتيب مقدمات خيزش شيخ فراهم شد ، در نخستين گام ، حمزه آقا به همراه شيخ عبدالقادر پسر شيخ عبيدالله روانه منطقه ترگور و مرگور شدند در اين هنگام ، محمد آقا مامش و بيوك خان رئيس ايل قره پاپاق به ساوجبلاغ آمده و از لطفعلي خان مي خواهند ، با ترتيبي ويژه جلو حركت شيخ را بگيرد ، با سكوت حاكم ، آنان به ناچار به استقبال سپاه شيخ رفته و با او همگام شدند. با اين اقدام حاكم ساوجبلاغ به مياندوآب وسپس به تبريز گريخت .
در هشتم مهر ماه( 1259 ش ) سپاه شيخ بدون جنگ و خونريزي وارد ساوجبلاغ شده و در پيرامون شهر چادرزد . خان بابا خان پسر مجيدخان از سوي شيخ عبدالقادر به عنوان حاكم ساوجبلاغ منصوب گرديد . در رويارويي سپاهيان شيخ با نيرو هاي سليم خان چارداولي ، ميره بگ برده سوري فرمانده سپاه و دايي شيخ ، كشته شد . با اين حال ، مياندوآب از سوي لشكر شيخ تاراج گرديد ، به گفته اسكندر غوريانس در شهر مياندواب (850) نفر كشته شدند. چپاول و غارتگري و كشتار مياندوآب چنان گسترده بود كه موجب پراكندگي در بين سپاهيان شيخ گرديد ، گلابي آعا رئيس عشيره دهبوكري و قادر آغا از سپاهيان شيخ جدا شده و به سپاهيان امير نظام گروسي پناهنده شدند. نيرو هاي گسيل شده از تهران و تبريز كه از راه بناب به سوي ساوجبلاغ روان شده بودند ، در بين راه دست به كشتار و خرابي زدند. سر انجام شيخ عبدالقادر و حمزه آغا منگور شكست خورده به جانب اشنويه باز پس نشستند . اردوي دولتي وارد شهر شده و « حاج صدرالدوله » به عنوان حاكم ساوجبلاغ بر گزيده شد . اين بار به تلافي مياندواب ، ساوجبلاغ و روستا هاي پيرامون ، غارت شد و گروهي يك جا كشته شدند. شدت انتقام به اندازه اي گسترده بود كه ، حاج صدرالدوله در گزارشي به ناصرالدين شاه مي نويسد : ” مگر فرمان شاه اين است كه يك ملت به تمامي قتل عام و گوشه اي از كشور كاملاٌ با خاك يكسان شود يا اين كه تنها گنهكاران و خاطيان سزا داده شوند . مرا حاكم شهري كرده ايد كه حتي يك ذي روح در آن نيست و آن چه به چشم مي آيد ، فقط ويرانه است” .(تاريخ مهاباد1373: 41)
پس از آرام شدن شهر و بازگشت آوارگان ، حسن علي خان امير نظام گروسي به عنوان حاكم ساوجبلاغ مكري منصوب شد . امير نظام كه مردي مدبر و كاردان بود در انديشه بازگشت حمزه آغا بود ، سرانجام با ترفند و همكاري ميرزا قاسم قاضي ، كه با حمزه آغا مناسبات نيكو داشت ، در دست خطي حكومت ساوجبلاغ مكري را به او پيشنهاد داد . حمزه آغا به آساني ، وتنها به دليل كردبودن امير نظام گروسي فريب او را خورده با شماري از يارانش به شهر آمده و در « باغ شيخ » با امير نظام ديدار نمود . در اين ديدار ، با نقشه اي از پيش طرح شده حمزه آغا و شماري از يارانش كشته شدند . و اميرنظام به مناصب بالاتر ارتقاء يافت ، دولت ايران براي جبران تنش هاي پيشين ، دگر بار استفاده از فرمانداران كرد را در دستور كار خود جاي داد . براين اساس پس از بر افتادن غائله شيخ ، امير نظام از حكومت ساوجبلاغ برداشته شد و سيف الدين خان مكري از نوادگان عزيز خان سردار ، به جاي وي به حكومت ساوجبلاغ (مهاباد كنوني ) و بوكان گمارده شد . با اين حال فساد و ناهنجاري هاي مالياتي هنوز به قوت خود برجاي بود ، و نارضايتي مردم منطقه از دولت مركزي همچنان ادامه داشت . هم چنين ، در سال( 1304 ق ) ، هنگامي كه عشاير منطقه سردشت با امير جهانسوز ، حاكم اروميه بر سر ميزان ماليات درگير شدند ، حاكم سردشت از سوي دولت مركزي بركنار گرديد ، و به نوشته خالفين كرد لايقي بنام احمد بگ مكري ، به جاي وي به حكومت سردشت منصو ب گزديد.
با آغاز جنگ جهاني اول ، بي طرفي ايران از سوي كشور هاي درگير ناديده انگاشته شد ، نيرو هاي روسيه در شمال و شمال باختري ، و نيروهاي انگلستان در جنوب ايران حضور پيدا كردند ، همين عامل ، انگيزه لازم را براي گذر نيروهاي آلمان و عثماني ، از ايران ، براي رسيدن به افغانستان و هند بدست داد. به همين دليل باختر ايران و بويژه منطقه كردنشين آذربايجان صحنه جنگ و بر خوردهاي نظامي طرف هاي درگير گرديد . عامل ديگري كه زمينه ساز حضور كردها در اين جنگ شد ، فتواي نبرد (جهاد ) دانشوران مذهبي عثماني و حتي علماي شيعي كربلاء و نجف بود . در ماه هاي نخست جنگ شماري از روحانيان و مفتي هاي كردستان عثماني به مناطق آذربايجان آمده و اهالي كرد آنجا را به نبرد مذهبي (جهاد و غزا ) در برابر مسيحيان فرا مي خواندند . اين وضعيت براي روسيه خطرناك بود ، ناچار طرح نويني براي نزديك شدن به كردها تهيه شد . لازاريف درباره اين طرح مي نويسد: ” وزارت جنگ قفقاز در اوايل جنگ( 25 ) هزار تفنگ و( 12 ) ميليون گلوله و( 20 تا 25 ) هزار روبل براي به راه انداختن شورش كردها و ارامنه و آشوريان اختصاص داد. اسماعيل آغا شكاك ، رئيس قبيله زرزا ، شيخ عبدالقادر ، عبدالرزاق بدرخان آمادگي خود را براي مشاركت در اين طرح اعلام كردند.» (لازاريف همان: 1989).
نيكيتين هم ضمن تأييد چنين طرحي مي نويسد : ” نام پاره اي از رؤساي كرد كه ما با آنها در اين نواحي مذاكرات و بند و بست كرديم به قرار زير است : بدرخان بيگ و گرگين زاده دشت ، بارو خالو و تيمور اغاي شكاك ، عبدالله بيگ و بيگ زاده بنار ، كريم خان و پيربگ هركي سليمان خان منصورالممالك زرزا اهل اشنو ، حمزه سلمان مامش ، رؤساي مكري در حوالي بوكان و علي خان پسر سردار مكري .” با اين حال اجراي اين طرح ها نيز ، از همكاري كردها با عثماني ها جلوگيري نكرد نيروهاي عثماني از دو جبهه سلماس و اروميه ، و مرز بانه ، به ايران يورش بردند . گروهي از آنان نيز به سوي ساوجبلاغ روانه شدند. نيروهاي عثماني در آغاز ورود به كردستان مكري اشخاص سرشناسي همچون محمد حسين خان سردار ، حاكم ساوجبلاغ ، و سيف الدين خان حاكم سقز و نيز عارف وارسته كرد « شيخ بابا سعيد صدر السادات » را بدليل همكاري نكردن و اينكه جهاد اعلام شده را قبول نداشتند به دار آويختند . نيروهاي عثماني با همكاري كرد هاي منطقه و حتي نيرو هاي ايراني طرفدار اتحاد اسلام ، يورش هاي خود را از راه مياندوآب آغاز كردند ، در اين هنگام در مهاباد كنسول روس كشته شد ، و نيروهاي عثماني و كرد ها نيرو هاي روس و طرفداران آنها را در مياندوآب شكست داده ، به سوي مراغه و تبريز پيشروي نمودند ، دگرگوني اوضاع جنگي در خارج از ايران به گونه مسلم ، بر اوضاع مناطق جنگي ايران نيز بي تاثيرنبود . چندي از حضور نيرو هاي عثماني در تبريز نگذشته بود كه روس ها در قفقاز بر نيروهاي عثماني پيروز شده و در نتيجه در آذربايجان هم نيرو هاي روسيه تقويت شدند . لشكر عثماني و كرد ها ناچار به ساوجبلاغ باز گشته و آنجا را كانون عمليات خود قرار دادند. ليتن كنسول آلمان كه در اين باز پس نشيني همراه افسران ترك و كردها بوده در كنار تشريح اوضاع ، گناه شكست را متوجه عثماني ها دانسته و ايجاد شكاف بين افسران عثماني و كرد ها ، از ديد او پنهان نمانده است . ” عثماني ها مايل به ترك كامل منطقه و كرد ها خواستار تشكيل يك خط مقاومت در مياندآب بودند و گذشته از آن در مورد تقسيم سلاح نيز ميان عثماني ها و كرد ها اختلاف نظر شديدي بروز كرده بود به طوري كه در مهاباد افسران ارشد ترك حلمي بيگ و فوزي بيگ مورد حمله كردها واقع شدند و نه تنها سلاح هاي شخصي شان را از دست دادند بلكه مجبور شدند مقادير زيادي تفنگ و مهمات را نيز ميان عشاير مختلف به طور مساوي تقسيم كنند” . وي مي افزايد ” ايستادگي دليرانه كرد ها در برابر دشمن بدون كمك جدي عثماني ها تا سال( 1916 م) ادامه يافت سپس قزاق هاي روسي معروف به « دارگن » هشت هزار تن از سكنه مهاباد و همه ساكنان اشنويه را يكجا كشتند. . رهبر مقاومت ميرزا فتاح قاضي تاآخرين گلوله جنگيد و بعد از سنگرش بيرون آمد و در مقابل دشمن ايستاد و كشته شد . همين مقاومت مردانه ، موقعيت خاندان قاضي ها را در اذهان مردم تحكيم بخشيد”. روس ها و همراهان ايراني آنها از جمله صمصام چاردولي در پايان جنگ خانه قاضي فتاح بازار شهر و كتابخانه سيف القضات مهابادي را به آتش كشيدند . پيامد مهم جنگ جهاني اول در كردستان مكري پايان حكومت خاندان مكري و تقويت خاندان قاضي ها بود . با بر دار كر دن محمد حسين خان و پسرش علي خان از سوي عثماني ها ، اقتدار مكري ها ، كه تنها نيروي سياسي كرد همراه با دولت مركزي در منطقه موكريان بودند ، ودر دوره قاجار با جديت به ايران خدمت كرده بودند ، از بين رفت . حضور قاضي فتاح كه از سوي عثماني ها حكومت ساوجبلاغ را به دست گرفته بود ، به توانمندي خاندان قاضي ها انجاميد . اين خاندان در دگرگوني هاي پسين منطقه مكريان نقش مهمي ايفا كردند.
4- ملك آرا شرح حال عباس ميرزا: 153(بي نا، بي تا)./ کوچرا کریس. جنبش ملی کرد برگردان ابراهيم يونسي تهران، 1373ش./ برزويي مجتبي. اوضاع سياسي كردستان ( از سال 1258 تا 1325 ش ) ، انتشارات فكر نو تهران (1378 : 55 ، 77، 136)/ صمدي محمد . تاريخ مهاباد ، انتشارات رهرو مهاباد (1373: 39، 51، 203 ) / خالفين. ن. ا. « خه بات له ري كوردستاندا » ، سليماني جه لال ته قي . (1971: 212) /لازاريف م . س. كيشه ي كورد ، قه فتان كاووس . به غدا(1989: 560). /نيكيتين بازيل . ايراني كه من شناخته ام ،علي محمد فره وشي ، تهران( 1329 : 232) ،انتشارات معرفت/ نیکیتین واسیلی . کرد و کردستان ، برگردان محمد قاضی ، تهران( 1366 ش : 354) / حمدی ولید . « کردستان و کرد در اسناد محرمانة بریتانیا » برگردان بهزاد خوشحالی همدان (378 ش:36-34)/ ميرزا عزيز جمال قيام 1880 كردستان در اسناد محرمانه بريتانيا، ، برگردان بهزادخوشحالي: 45 ، بروين سن مارتين وان .جامعه شناسي مردم كرد برگردان ابراهيم يونسي، نشر پانيذ تهران (1383: 318- 316 )/ سلطانی محمد علي . تاريخ تصوف ، پيشينه سلاسل وفرقه هاي صوفي كرمانشاهمؤسسه فرهنگي سها ،(1380 ج9: 193- 192، 255/ بابا مردوخ روحانی . تاریخ مشاهیر کرد ، ج 3: اُمرا و خاندانها ، تهران(1371 ش: 612- 611) رحیمی عبدالحلیم . تاریخ الحرکة الاسلامیة فی العراق ، بیروت 1985: 68) / عصمت شریف وانلی- مصطفی نازداركندال . کردها ، برگردان ابراهیم یونسی ، انتشارات روزبهان تهران( 1372 ش: 38 ).
جلیلی حقیقی مهدی . عراق از پایان جنگ جهانی اول تا پایان جنگ جهانی دوم ، (تهران 1342 ش : 42).
منتك كامران . كوردستان له نيوململانينيو دهولهتي و ناو چهييدا، ( 2000 م: 338 – 335). / پژوهش / ربیعی منیژه . مقاله خاندان برزنجي ، دايره المعارف بزرگ اسلامي/ (پورصفر علی . مقاله ايل جاف د. اسلامي)
ِبهتوئی ، طایفه ای از کردانِ قدیمی کرمانشاهان است . این طایفه پیش از تشکیل دولت زندیه (نیمة دوم سده دوازدهم ) در ناحیة کاوردان پيوسته به خاک زُهاب ، از نواحی مرزی ایران و عثمانی ، سکونت داشتند و تا اوایل سده سیزدهم به سه دسته بخش شده بودند: گروهی به نام همه وند (احمدوند)، به گمان در( 1180 /1190 ق) به شهرزور مهاجرت کرده و در نواحی بازیان و چَمْچَمال سکونت گزیده بودند ، گروهی دیگر که به قولی ، در زمان آقامحمدخان قاجار (1210- 1211ق) به قزوین تبعید شده بودند و گروه سوم همچنان با نام احمدوند بهتوئی در کرمانشاهان باقی مانده اند. همه وندهای عراق در یاغی گری و غارت مشهور بودند و تا هنگامی که دولت عثمانی برقرار بود، دمی از شورش و جنگ با دولت عثمانی و دیگر طوایف همجوار دست برنمی داشتند و منطقة آنان ناامن بود. منابع : گلستانه ابوالحسن بن محمد امین . مجمل التواریخ ، چاپ مدرس رضوی ، تهران 1344 ش: 300 / عَزّاوی عباس. عشائر العراق ، بغداد 1937 – 1956، چاپ افست قم 1370 ش ، ج 2: 77 و ديگر منابع در فهرست كتاب شناسي پيوست
ادموندز سسیل جان. در نوشتار « كردها،تركها، عربها » (1367 : 50 ، 55- 54 ،83-80 ، 92-39 ) ) ، پس از توصيف شاعرانه عمليات نظامي بريتانيا، توان نظامي كشور متبوع خود را در سركوب دشمنان انگلستان چنين ميستايد : ” اين نخستين بار در تاريخ بود كه بمب هاي آتش زا توسط هفت فروند هواپيماي « نيناك» با پرواز از بغداد، « مهرگه» را هدف قرار ميداد ، يا: “امروز صبح، عمليات هوايي عليه مخفي گاه شيخ محمود انجام شد . اين نخستين بار بود كه بمب هاي 220 پوندي در عمليات نظامي نيروي هوايي بريتانيا به كار ميرفت“. به كارگيري نيروي نظامي براي دستيابي به اهداف ، بمباران هاي پياپي در سليمانيه، هجوم به مواضع شيخ محمود برزنجي ودر پارهاي اوقات، كشتارهاي عمومي خياباني نمونه هايي از سركوب نيروهاي انگليسي در منطقه بود. برای آگاهی بیشتر دربارة جنبش هاي كردستان ن.ك به : درک کینان کردها و کردستان : مختصر تاریخ کرد برگردان ابراهیم یونسی تهران 1376 :106- 93 / ایران . وزارت امور خارجه. ادارة اول سیاسی ، کتاب سبز ، تهران 1355 ش:26-25 ، بخش سوم (مواد 62 و 5 – کردستان ) : پیمان سِوْر.
منبع: جنبش شيخ عبيدالله نهري
No comments:
Post a Comment