خدیجه مرتضایی، ملقب به اشرافالسادات که با نام هنری «مرضیه» شناخته میشود اول فروردین ۱۳۰۳ در تهران و در خانوادهای اهل هنر دیده به جهان گشود.
خدیجه مرتضایی، ملقب به اشرافالسادات که با نام هنری «مرضیه» شناخته میشود اول فروردین ۱۳۰۳ در تهران و در خانوادهای اهل هنر دیده به جهان گشود. مرضیه هیچگاه گمان نداشت که بخواهد آوازهخوان بشود و تصورش این بود که به رشتههای دیگر هنری روی بیاورد. نه ساله بود که صدای زن ِ پدرش او را به عالم آوازهخوانی کشاند. مرضیه میگوید: «تا وقتی که سرنوشت کار خودش را کرد و خودش را در قالب یک مرد ادیب و موسیقیدان یعنی مرحوم «حشمت دفتر راد» بر سر راه من قرار داد. با هر تصنیفی که این استاد به من میآموخت احساس میکردم خودم را پیدا میکنم.» پدر مرضیه روحانی بود و مادرش نوازندهی تار و زن ِ پدر پیانیست. مرضیه در مورد پدرمیگوید: «پدر من به دنبال حقیقت بود ولی خیلی زود سراب را دیده و لباس روحانیت را به دور انداخته بود.» مرضیه در مورد پدرش و نگاه پدر به تحصیل دختران میگوید: «در زمانی که خانوادههای ایرانی به ندرت فرزندان دخترشان را برای تحصیل علم میفرستادند پدر من با وجودی که یک فرد روحانی بود؛ مرا تشویق به آموزش تحصیلات مرسوم زمان نمود. وقتی که من آغاز به خواندن کردم خواننده شدن برای زنان خیلی غیر عادی بود و در عین حال یک خواننده در آن زمان باید هم دانش مدرسهای میداشت و هم دانش کلاسیک موسیقی و هم چنین یک صدای خوب. در ضمن استادان موسیقی زیادی باید صدای او را تأئید میکردند و همچنین تئوری موسیقی را باید بخوبی میدانست. من سالهای زیادی را به آموختن در زیر نظر استادان بزرگ موسیقی ایرانی گذراندم پیش از اینکه شروع به خواندن کنم.»

مرضیه در سال ۱۳۲۱ زیر نظر اسماعیل مهرتاش، استاد بزرگ موسیقی فعالیت هنری خود را آغاز کرد. مرضیه ابتدا با بازی در نمایش خسرو و شیرین در تئاتر باربد در تهران به محبوبیت رسید. این نمایش که سیوهفت شب روی پرده بود مرضیه را به اوج شهرت و محبوبیت رساند. پس از این تصنیفنویسان و شاعران بسیاری دوست داشتند که مرضیه کارهای شان را اجرا کند. در سال ۱۳۵۴و در جشن دوستمین سال استقلال آمریکا در شهر نیویورک مراسمی برگزار شد که در آن هنرمندان بسیاری از کشورهای مختلف شرکت کرده بودند و از ایران مرضیه و عارف از طرف رادیو در این برنامه حضور یافتند و برنامه اجرا کردند. مرضیه بیستوچهار سال داشت که تصمیم گرفت به رادیو بپیوندد. از عمر رادیو در ایران تنها هشت سال میگذشت. عبدالله قوامی اما مخالف بود که مرضیه به رادیو برود ومیگفت: «حیف است که بروی رادیو. بگذار ما بیشتر با تو کار کنیم و این گنجینه قدیمی و صد و پنجاه سالهای را که در اختیار داریم در اختیار تو بگداریم.» مرضیه در برنامهی گلها نیز از بهترینها بود.

او در حدود هزار آواز و ترانه خواند که بر غنای موسیقی ایران بسیار افزود. پس از انقلاب اسلامی تا سال ۱۳۷۳ مرضیه در ایران ماند اما در سال ۱۳۷۳ از ایران رفت و به فرانسه پناهنده شد. مرضیه در فرانسه به «شورای ملی مقاومت» پیوست و در سفرهای مختلف خود کنسرتهای مختلفی برگزار کرد و همواره از باور سیاسی و گروهی خود دفاع کرد. بعد از انقلاب مرضیه گوشهی عزلت گزید و تنها در خلوت خود سه تار مینواخت. احمد احرار روزنامهنگار در مورد مرضیه میگوید: «مرضیه، زندگیاش، عشقاش، همه چیزش هنرش و خوانندگیاش بود. او مانند طوطیای که دهاناش را ببندند و نتواند ادای سخن بکند، یا بلبلی که نتواند آواز بخواند، آن محیط را نتوانست تحمل کند و مهاجرت کرد.

دلیل مهاجرتاش در درجهی اول همین بود.فضای دورهی بعد از انقلاب، جای امثال مرضیه نبود و نمیتوانستند تحملاش کنند. منتها مدتی صبر کرد و بعد مانند بسیاری دیگر از هنرمندان مجبور شد که بنهکن به سفر خارج بیاید، آنچه ما آن را مهاجرت مینامیم.» مرضیه در دوران خوانندگی خود پنج بار تصنیفهای دو صدایی خواند که سه تصنیف آن را با غلامحسین بنان اجرا کرد. مرضیه چهارشنبه، بیستویکم مهرماه سال ۱۳۸۹ در سن ۸۶ سالگی بر اثر بیماری سرطان در شهر پاریس درگذشت. نوهی دختری مرضیه، جانان خرم نیز ترانههایی خوانده است که میتوان به ترانهی «دختر کولی» اشاره کرد.
No comments:
Post a Comment