سمکوی شکاک

سمکوی شکاک ( 1887 (1246 شمسی) قلعه چاری- 1930(1309 شمسی) شهر شنو(( اشنویه)) یکی از شورشگران کرد بوده است.
اسماعیل آقای سمکوی شکاک(پدر ناسونالیسم کردی)
اسماعیل آقای سمکوی شکاک
شجره نامه و شناسنامه ایل شکاک 1
کشته شدن جور آغا و شروع شورش سمکوی شکاک 2
آغاز شورش سمکوی شکاک ودلایل اصلی شورش 3
آغاز درگیریها و جنگ های گسترده و سنگین 4
شهید شدن سمکوی شکاک در شهر اشنویه(30/06/1930)(1309 شمسی) 4
در تاریخ کردستان چند عنوان مهم از دست آوردهای شورش سمکوی شکاک 5
ایرادات و اشتباهات حرکت و شورش سمکوی شکاک 6
مردانگی و میهماندوستی سمکوی شکاک و نامردی و خیانت رضا شاه پهلوی 7
شهرت و آوازه سمکو در داستان ها و آواز های کردی 8
سمکوی شکاک ( 1887 (1246 شمسی) قلعه چاری- 1930(1309 شمسی) شهر شنو( اشنویه)) یکی از شورشگران کرد بوده است.
سمکوی شکاک ( 1887 (1246 شمسی) قلعه چاری- 1930(1309 شمسی) شهر شنو( اشنویه)) یکی از شورشگران کرد بوده است.
منابع و فهرست ها 9
تا به امروز اشغالگران کردستان در باره شخصیت و زندگینامه کردها و تاریخ کردستان بر اساس منافع شخصی خود هر چه که خواسته اند نوشته اند تا به مصالح
سیاسی- اجتماعی و اقتصادی خودشان لطمه ای وارد نگردد. و با توجه به امکانات مالی که داشته اند نیز توانسته اند همه اکاذیب خود را هم در هر جا که می خواهند پخش کنند. آنها به دست نمایندگان شوونیست خود تمامی پرنسیب های اخلاقی را زیر پا گذاشته و خواسته اند که تاریخ انقلاب ها و شورش های مشروع ملت کرد را به دور از واقعیت و راستی خود به نسل جدید منتقل نمایند.
در این میان تاریخ نگارانی که همیشه در خدمت سیستم ظالم و ستمکار دوره خود بوده اند- رهبران و قهرمانان انقلاب های کرد ها را به عنوان دزد- خاین- جاسوس و ویرانگر نشان داده اند. در کتاب های این مورخین نان به نرخ روز خور و بوقلمون صفت که جزو حزب باد می باشند رهبران و سرکرده های غیوری همچون- شیخ سعید پیران- پیشوا قاضی محمد- سمکوی شکاک—سید رضای درسیمی-شیخ محمود برزنجی – مصطفی بارزانی و همه دیگر قهرمانان کردی که بنیان و اساس سیاست کرد ها را پایه گذاری کرده اند به عنوان خاین و نوکر نیروها و دولت های بیگانه معرفی شده اند. متاسفانه اکثر محققان و مورخان کرد نان به نرخ روز خور نیز از این مساله مبری نبوده و فکر و قلمشان در خدمت دولت مرکزی ستمکار بوده است. به طوری که هدف اصلی آنها پوچ و واهی نشان دادن حرکت آزادی خواه کرد ها و استقلال کردستان بوده است.
اسماعیل آقای شکاک که شخصیت بسیار شناخته شده ای درمیان رهبران کردها و حرکت آزادیخواه کردستان است نیز دارای جایگاه بسیار مثبت با فعالیت های سیاسی و فرهنگی ارزشمند می باشد.
اهمیت شورش اسماعیل آغای سمکوی شکاک در این بود که در مدت نزدیک به 25 سال کار و فعالیت توانست پس از جنگ جهانی اول در حدود 50% از خاک کردستان را که در آن زمان زیر سلطه دولت ایران بود را از زیر دست آنها خارج کرده و بر آنها حکمرانی می کرد. این کار پر اهمیت سمکوی شکاک یعنی متحد کردن همه نیروها و عشیره های کردها با هم – در سردمی که سیستم فیودالیسم در زیر نظر آغا های کرد بود- کار بسیار سخت و مشکلی بود. در این متن کوتاه و مختصر من در مورد خانواده- شخصیت و شورش سمکوی شکاک اطلاعات کلی و مهمی را عنوان خواهم کرد.
شجره نامه و شناسنامه ایل شکاک
قلعه اسماعیل خان بزرگ( جد سمکوی کبیر- پدر علی خان پدربزرگ سمکو) در نزدیک رودخانه باراندوز در منطقه ارومیه می باشد.این قلعه به عنوان یک اثر تاریخی و زیارتی در میان کرد های منطقه پر اهمیت و با ارزش می باشد . ایل شکاک پس از عشیره کلهر که در منطقه کرمانشاه می باشند – بزرگ ترین عشیره این قسمت از خاک کردستان است که در زمان حکومت قاجار و پهلوی در ایران و کردستان ساکن بوده و دارای فعالیت سیاسی بسیار مهمی بوده اند. بعد از اینکه محمد خان قاجار ( موسس سلسله قاجار) با از بین بردن حکومت کردی زندیان و حکمرانی تمام ایران بزرگ را به دست گرفت- فرماندار بزرگ کرد صادق خان شکاک نیز هم پیمان او بود.اما ظلم و ستم محمد خان قاجار به جایی رسید که در مورد اشخاصی همچون صادق خان شکاک نیز قصد از بین بردن و خیانت را در پیش گرفت.صادق خان شکاک که دارای یک لشکر بیشتر از 1000 نفری بوده است به تهمت کشتن محمد خان قاجار نیز متهم گشته است. در سال 1797 (1176 شمسی) در شهر شوش در خیمه اش به قتل می رسد. صادق خان شکاک اولین کسی است که نامش در منابع تاریخی به عنوان یک فرمانده کرد از ایل شکاک ذکر شده است. بعد از این مساله خانواده سمکوی شکاک در شمال شرق کردستان نقش بسیار مهمی را در عرصه سیاست بازی کرده اند. که شخصیت هایی همچون اسماعیل خان بزرگ – جازی( همسر اسماعیل خان بزرگ و مادر علی خان) – علی خان- محمد پاشای پسر علی خان- جعفر آغا ( رابین هود کرد ها) و سمکوی شکاک ( پدر ناسونالیسم کرد) بوده و همگی هم با نامردی و فریفتن آنها با حقه های کثیف و غیر انسانی از طرف دولت ایران به قتل رسیده اند.
ایل شکاک از دو تیره کارداری و عبدویی(عودویی) شکل گرفته است.تیره کارداری نیز متشکل از شاخه های زیر می باشد- فنکی- مامدی – نیسانی – دلان دلانی و یا دلی – خدری – بوتان – حناره – پساخا – گوریک و خلوفان.
تیره عبدویی نیز از شاخه های زیر تشکیل شده است- کزنی – کچلی – پساخا ( خانواده سمکوی شکاک )- اتمانی – چرکویی – مندولکی – نعمتی – عیوری و شکری.
این هر دو تیره زیر سلطه پساخا ها بودند و در زمان قیام و شورش سمکوی شکاک و تحت رهبری سمکو به صورت یک کنفدراسیون عشیره ای متحد شده بودند و با عشایری همچون شکاک – هرکی – ارتوشی و دری هم پیمان بودند.
بزرگان و ریش سفیدان ایل شکاک می گویند که آنها اصالتا اهل جزیره بوتان از کردستان ترکیه می باشند و اولین کسی که از خانواده شان به ارومیه و اطراف صومای برادوست آمده است شخصی به نام عبدو بوده که به همراه 9 پسر خود به این منطقه کوچ کرده است.
من در سال 1993 ( 1372 شمسی) مصاحبه ای را با عمو عبد و که یکی از پیشمرگه ها و جنگاوران زمان سمکو بوده انجام دادم- او تا زمان شهید شدن سمکو در شهر اشنویه با او بوده است. او اینطور بحث از اصل و نصب سمکو می کند- عبدو بگ – عودو بگ و یا عبدالله بگ اهل جزیره بوتان کردستان ترکیه بوده و به همراه 9 پسر خود به سومای برادوست می آید. عبدو بگ پسری به نام ابراهیم آغای چپ داشت که بسیار دلاور و شجاع بوده است.
اسماعیل آغای بزرگ یعنی جد سمکو نیز پسر ابراهیم آغای چپ بوده است. علی خان پسر اسماعیل خان بزرگ نیز دارای 6 پسر با نامهای – احمد خان- محمد خان ( پدر سمکو و جور آغا )- تمر آغا- ابراهیم آغا – حجی آغا – قاسم آغا بوده است.
محمد اغا نیز صاحب 6 پسر با نامهای – جعفر آغا ( جور) – اسماعیل آغا ( سمکو )- شکر آغا – احمد آغا – خورشید آغا ( در جنگ با آسوریها در دیلمان( سلماس) کشته شد) و علی خان ( که در هنگام فرستادن بمبی که از طرف دولت ایران مثلا به عنوان شیرینی و هدیه بود – اما در اصل برای کشتن سمکو بود – در قلعه چاری یعنی مقر فرماندهی سمکوی شکاک که تلگراف نیز تا آنجا وصل کرده بود- کشته شد ) بود.
در شرق کردستان یعنی کردستان ایران از زمان شورش و قیام مشهور و پر آوازه خانوی چنگ زیرین( خانوی پنجه طلایی) که در قلعه فوق العاده مستحکم و غیر قابل تسخیر دمدم که در زمان شاه عباس صفوی و عثمانیها بوده و سالهای سال بر منطقه حکومت کرده و چندین بار سپاه و ارتش آنها ( صفوی و عثمانی) را درهم نوردیده و فرمانده ها یشان را کشته است تا به امروز تمامی سرکرده ها و رهبران کرد به طرز ناجوانمردانه و غیر انسانی از طرف دولت ایران به قتل رسیده اند.
از سرکرده های ایل شکاک اسماعیل خان بزرگ- علی خان – جور آغا ( رابین هود کرد ها )- و سمکوی شکاک همگی با حقه و حیله مذاکره و جلسه حضوری جهت حل سیاسی مساله کردها به طور ناجوانمردانه ای از طرف دولت ایران به قتل رسیده اند.
محمد آغای شکاک نیز پس از کشته شدن پسرش جور آغا به استانبول رفت و از سلطان عبدالحمید عثمانی طلب کمک و همکاری جهت گرفتن انتقام خون پسرش را کرد. اما به دلیل تلاشهای سفیر ایران – محمد اغا به هدف خود نرسید و آنطوری که منابع و مدارک آن زمان ثابت می کنند یا در استانبول با دسیسه ای کثیف به قتل رسید و یا اینکه به خاطر روابط نزدیکش با خانواده مشهور و شورشگر بدر خانی ها و دیگر بزرگان کرد استانبول از آنجا به جایی دیگر برده شده و در همانجا نیز مرحوم شده است.
کشته شدن جور آغا و شروع شورش سمکوی شکاک
کشته شدن جور آغا و شروع شورش سمکوی شکاک
جور آغای شکاک در سال 1905 (1284 شمسی ) در تبریز به شهادت رسید. جور آغا که در میان ایل شکاک به عنوان جانشین پدر شناخته می شد و با اجازه رسمی دولت قاجار در مناطق غربی دریاچه ارومیه حکمرانی می کرد.
جور آغا به دلیل خصوصیت های اخلاقی همچون جوانمردی- مروت و سخاوت در میان مردم فقیر و ندار بسیار محبوب و محترم بود. به این دلیل که او پولی را که از ثروتمندان و مالداران به زور می گرفت در میان فقیر فقرا پخش می کرد. به همین دلیل نیز اروپاییها و گردشگران خارجی به او لقب رابین هود کردها را دادهاند.
در سال 1905 (1284 شمسی ) وقتی که مظفرالدین شاه قاجار برای سفر به اروپا رفته بود – پسرش محمد علی میرزای پسرش را به عنوان جانشینش در تبریز گمارد. در آن زمان حسین قلیخان ( نظام السلطنه) را نیز به عنوان والی کل آذربایجان گمارده بود.
مورخ و محقق آذربایجانی احمد کسروی اینطور می نویسد- نظام السلطنه به طور رسمی از جور آغا دعوت می کند تا به تبریز بیاید تا در مورد مشکلات مرزی دولت خود و عثمانی ها مشورت نمایند.
همینطور کسروی می گوید که نظام السلطنه به جور آغا قول می دهند که حکمرانی تمام مناطق غربی دریاچه ارومیه را به او واگذار کنند.
اما بعدا به محمد حسین خان ضرغام ( قرداخی) دستور داد که جور آغا را به سرای خود دعوت کرده و به طرزی که او متوجه نشود او و همراهانش را به قتل برسانند.
قلعه چاری
قلعه چاری
در تابستان سال 1905 ( 1284 شمسی) جور آغا پس از مشورت با بزرگان ایل شکاک به همراه 7 نفر جنگاور شجاع و دلیر ایل شکاک از قلعه چاری به طرف تبریز راهی شدند. نام آن هفت دلاور شجاع که با جور آغا به تبریز رفته بودند به شرح زیر بود- مصطفای نوروزی ( خال مصطو)- خال میرزی( دایی سمکو و جور)- صدو-حاجو-جاچو-سیدو ( سید محمد) – و قاسم( قاسو).
پس از 40 روز فرمان کشتن جور آغا توسط تلگراف از طرف ولیعهد ایران محمد علی میرزا به دست نظام السلطنه رسید و جور آغا در سرای نظام السلطنه کشته شد.
از هفت نفر همراه جور آغا که جنگاوران شجاع و دلیری بودند پنج نفر موفق شدند پس از درگیری بسیار دشواری از تبریز گریخته و به قلعه چاری رفته و وقایع پیش آمده را به کردهای منطقه برسانند.
محمد آغای پدر جور آغا نیز همانطور که در بالا گفتیم جهت انتقام گرفتن به استانبول رفت تا از سلطان عبدالحمید عثمانی کمک بگیرد و نا موفق با دسیسه سفیر ایران گم وگور گردید.
کردها که به طور بسیار فعال در انقلاب مشروطه
( 1905-1911)(1284-1290 شمسی) سهیم بودند از این عمل رذیلانه نظام السلطنه شاکی و عصبانی بودند و اعتراض خود را اعلام نمودند.
همچنین دیگر آزادیخواهان ساکن تبریز و تهران نیز این عمل ناجوانمردانه و غیر انسانی را محکوم کردند.
در اینجا باید یک حقیقت تاریخی در حرکت آزادیخواه کردها ذکر گردد که علاوه بر مشکل ملیتی و قومی بین کردها و حکومت حاکم وقت- از طرف دیگر تفاوت مذهبی بین کرد ها – فارسها و آذریها نیز مشکلات و درگیریهای فراوانی را به وجود آورده است.
دولت مرکزی ایران از زمان صفویان تا به امروز از مذهب شیعه به عنوان وسیله و ابزاری سنگینی برای رسیدن به اهداف سیاسی خود بر علیه خواسته های مشروع و قانونی دیگر ملیت های سنی مذهب ایرانی سوء استفاده کرده است.
همچنین مذهب شیعه برای آنها به عنوان دیوار دفاعی مرزی آنها و جغرافیای دولتشان بوده است.
آذری های شیعه مذهب از زمان صفویان تا به امروز از طرف دولت مرکزی حاکم وقت مانند ملیت حاکم در منطقه ارومیه ساکن شده اند و در برابر مساله ملیتی کردها از تفاوت مذهبی نیز استفاده ابزاری کرده و کرد ها را با هر دو سلاح ملیتی و مذهبی دایما سرکوب و قتل عام کرده اند!!!!!!( سیست تفرقه بیانداز و حکومت کن).
مخصوصا در زمان حکومت صفویان –آنها تلاش های فراوانی نموده اند تا با فریبهای مذهبی و شیعه کردن کردها – کردها را در داخل خود حل کرده و آنها را حرکت ملی آزادیخواه کردی دور نمایند.
اما در این کار کثیف خود به دلیل اراده قوی کردها موفق نشدند.هرچند هزاران نفر از کردها را به شهرهای خراسان- قزوین-مازندران- خلخال-رستم آباد- چمخاله- انبارلو-دامنه های دماوند-دیلمان-سیاهکل- آسیا بر و دیگر مناطق ایران تبعید کردند- اما نتوانستند به تمامی حس وطن پرستی و کرد پروریشان را از بین ببرند.
بعد از قتل جور آغا و پدرش محمد آغا توسط دولت ظالم قاجار سمکو که جوان بود از طرف ریش سفیدان عشیره شکاک به جانشینی برادر بزرگش انتخاب شد.
این در حالی بود که دو حس وطن پرستی و انتقام جویی در دل و فکر سمکوی جوان بسیار قوی بود و موج می زد.
آغاز شورش سمکوی شکاک ودلایل اصلی شورش
پس از شورش شیخ عبیدالله نهری (1880) (1259 شمسی)- شورش و قیام اسماعیل آغای شکاک در شرق کردستان ( کردستان ایران) در زمره بزرگترین و طولانی مدت ترین شورشها به حساب می آید. در این زمان بود که شخصیت تحقیر شده کرد به عنوان ملیتی مستقل شکوفه کرد و این حس کرد پروری در کردستان ایران بیشتر از گذشته زنده شد.
کردها توانستند موجودیت سیاسی و اجتماعی کردی خود را در سرتاسر ایران بر خلاف میل باطنی فارسهای شونیست حفظ نمایند.
کریس کوچرا محقق و نویسنده مشهور غربی –سمکوی شکاک را به عنوان پدر ناسیونالیسم کردی معرفی می کند.در عصر روز 30 /06/1930 (1309 شمسی) جنازه قهرمان ملی و تاریخی آزادیخواه کردستان سمکوی شکاک در زیر پاهای لشکرایران می باشد.
به گفته بزرگان عبدویی ها سمکو در هنگام شهید شدن جور آغای برادرش یک جوان 18-19 ساله بوده است. یعنی تاریخ تولدش 1887 و یا اینکه 1888 (1266-1267 شمسی) می باشد.
طاهر خان پسر سمکو بیان نموده که پدرش در هنگام شهادتش در شهر اشنویه(شنو) 42 و یا 44 ساله بوده است.
سمکو از طرف داییش خال میرز و بزرگان ایل شکاک به عنوان جانشین برادر بزرگش انتخاب شده بود و نفرت و کینه عجیبی از حاکمان نامرد دولت ایران در دل داشته است.
به گفته شاهدان سمکو شخصی بترس – شجاع با کینه شتری بوده است. به دلیل آن همه ظلم و ستمی که بر سر خانواده اش آمده بوده فردی بسیار کم حرف و غمگین بوده است.
علت کینه و انتقام جویی او نیز این بود که او می دانست از جد بزرگش اسماعیل خان گرفته تا جور آغای برادرش همه با نامردی مسوولان دولت ایران و با حقه و حیله کشته شده اند. به همین دلیل مطمین بود که حاکمان ایرانی دست بردار او نیز نخواهند بود و او را نیزی روزی به قتل خواهند رسانید!!!!!
چرا که سمکو صاحب لشکری بزرگ و قدرتمند بود و به عنوان بزرگ ایل شکاک در میان کردها از عزت و احترام خاصی برخوردار بود. او می دانست که دولت ایران می خواهد او را نیز همانند برادر- پدر و جدش بکشند. اما فرق سمکو با برادر و پدر و جدش در این بود که او از لحاظ طرز فکر و روش برخورد سیاسی یک رهبر و شخصیت کردی بود که برای آزادی کردستان گام بر میداشت نه این که فقط یک رییس قبیله و یا عشیره باشد.
وقتی که جانشین والی آذربایجان مکرم الملک در سال 1919 (1298 شمسی ) با کمک ارمنی ها یک بمب دستی را درست کرده ودر داخل یک قوطی به عنوان مثلا شیرینی و هدیه برای سمکو فرستادند وبا آن بمب اشتباها برادر سمکو یعنی محمد خان را کشته شد- دشمنی و خصومت سمکو با دولت ایران پا به عرصه سیاسی جدیدی گذاشت.
ارتباط و همکاری سمکو با عبدالرزاق بدر خان و سید طاهای گیلانی- نوه شیخ عبیدالله نهری – شورش تحت رهبری سمایل خان شکاک را در شرق کردستان ( کردستان ایران) و تا مرحله ای هم شمال کردستان ( کردستان ترکیه) گسترش داد.
اما بر اساس گفته های شاهدان زنده همکاری سید طاهای گیلانی تا آخر شورش با سمکو ادامه پیدا نکرده – آن هم به خاطر اختلاف برسر چگونگی برقراری ارتباط کرد ها با انگلیسی ها.
کریس کوچرا در مورد تیره شدن روابط سمکو با دولت ایران این طور گفته است که- به این صورت که سمکو کین و نفرت خود را از دولت ایران به دلیل کشتن دو برادر و پدر و جدش به طور آشکارا علاوه بر دلیل سیاسی کردپروری اعلام می کرد بوده است.
به طوری که بارها نیز به طور علنی اعلام کرده است که علت اصلی دیگر شورشش آزادی کردستان و کردها می باشد و نه تنها انتقام گیری!!
در این باره سمکو گفته است که – همه می دانند که تا به حال چه بلاهایی بر سر ملت کرد آمده است. مردان بزرگی همچون اسماعیل خان بزرگ و علی خان به طور بسیار ظالمانه به قتل رسیده اند. من هم اکنون برای آزادی ملت کرد تلاش و کار می کنم .انتقام گیری از ظالم و بدکاران دولت ایران هنوز مانده و از یادم نخواهد رفت تا ابد!!!!!!
همین طور که امرزه همه سرکرده های کرد می دانند – سمکو از خیلی وقت پیش ها می دانسته که دولت مرکزی ایران حتی حق و حقوق آزادی در داخل مرزهای ایرانی متحد را نیز به ملت بزرگ ملیونی کرد نمی دهد.
در عکس نیز از سمت راست خسروی پسر سمکو و سلیمان شفیق پاشا می باشند که دو نفر ایستاده شناسایی نشده اند.
سمکو که بسیاری حرکتش را فقط عشیره ای و منطقه ای به حساب می آورند- با در نظر گرفتن شرایط آن زمان – انسان بسیار دانا و سیاستمداری بوده که از اوضاع سیاسی ایران و جهان باخبر بوده است.
سمکو در نامه ای که از طریق سرلشکری انگلیسی برای ظفرالدوله فرستاده بوده این حقیقت را ثابت کرده است.
سمکو در قسمتی از نامه خود این طور نوشته است-
ما بسیار خوب می دانیم که که بعضی از ملیت ها در جهان وجود دارند که از لحاظ جمعیتی حتی یک چهارم کردها نیز نیستند – ولی به حق و حقوق خود یعنی اتونومی و خودمختاریت رسیده اند. به آلمانیها دقت کنید که چطور این مشکل را در داخل خود حل کرده اند.
در واقع اگر ملت کرد در ایران به خواسته های خود نرسد- مرگ و نابودی برایش از ماندن و زندگی تحقیر آمیز بهتر است.
چه دولت ایران بخواهد و چه نخواهد ما کرد ها حق مشروع خود را یعنی خودمختاری کردستان را می خواهیم.
این مساله خواسته همه کردها بوده و برای ملت کرد یک زندگی جدید می باشد.
این نامه نشان دهنده این واقعیت تاریخی مهم است که سمکو انسانی دور اندیش بوده و برای گرفتن حق مشروع ملت کرد آرمانها و طرح های بزرگی را در سر پرورانده و شروع به تلاش و کار سیاسی خود در این زمینه کرده است.
بی شک مفهوم و مضمون این نامه که قطعا در آرشیو ملی ایران محفوظ می باشد برای نویسندگان و محققانی که به طور منفی از شخصیت سمکو بحث می کنند و حرکت او را عشیره ای و منطقه ای می دانند – دندان شکننده ترین جواب و مدرک جهت اثبات عکس ادعا و نوشته هایشان می باشد و خط بطلانی بر روی همه دروغ ها و اراجیف آنها که در مورد همه سر کرده های حرکت های تاریخی کردها تا به حال نوشته شده است می باشد.
آغاز درگیریها و جنگ های گسترده و سنگین
علاوه بر این جنگ های کوچکی که در میان ارتش سمکو و ایران در گرفته است – چند جنگ بزرگ که در تاریخ کردستان ایران از اهمیت بسزایی برخوردار می باشد نیز اتفاق افتاده است- جنگ گرفتن شهر ارومیه- جنگ گلمانخانه ( در شمال شرقی دریاچه ارومیه) – جنگ میاندوآب 1922- جنگ شکریازی- جنگ ساری تاج – جنگ آزاد سازی مهاباد و جنگ قلعه چاری ( کلا چاری) که از بزرگترین جنگ های شورش سمکو به حساب می آیند می باشد. بی شک برای آگاهی از وقایع جنگ های ذکر شده تحقیق مفصلی لازم می باشد. اما در این نوشته من به طور مختصر از شورش های سمکو خواهم پرداخت.
پس از اینکه شهر ارومیه از دست لشکریان ایرانی بازپس گرفته شد – ارومیه به عنوان پایتخت حکمرانی کرد ها انتخاب گردید و تیمور آغای شکاک از طرف سمکو به عنوان حاکم ارومیه گمارده شد.
در جنگ گلمانخانه نیز نیروهای کرد با گرفتن گلمانخانه راه ارتباطی اصلی تبریز به ارومیه را بستند. در جنگ شکریازی نیز فرمانده نیروهای دولت ایران امیر ارشد کشته شد. امیر ارشد برادر محمد حسین خان ضرغام ( قرداخی) بود که در سرای خود جور آغای شکاک را با نا مردی کشته بود.
اما در ادامه شورش کردها نتوانستند در برابر لشگر عظیم ایران مقاومت کنند و شهر ارومیه را که به مدت چهار سال تحت کنترل سمکو بود را از دست داده و ارومیه به دست حاکمان ایرانی افتاد.
در جنگ میاندوآب کردها با درهمشکستن نیروهای لشکر ایران پیروزی های بزرگی را به دست آوردند.اما کار بسیار مهم و تاریخی کشتن خالو قربان مشهور و خاین بود. خالو قربان از کردهای هرسین کرمانشاه بود و یکی از فرمانده گان قیام میرزا کوچک خان جنگلی بود که بر علیه دولت مرکزی ایران در شمال ایران و در جنگل های گیلان شورش برپا کرده بودند. خالو قربان با کمک چند کشاورز و فرماند های دیگر مثل کریم خان – خالو حشمت و بابا خان توانست در قیام جنگل تا رتبه کمیسری نیز پیش رود. اما بعدا خالو قربان از میرزا کوچک خان جنگلی جدا شده و خود را به ارتش رضا شاه پهلوی فروخت.
خالو قربان کرد توانست با کمک ارتش ایران قیام جنگل را سرکوب کرده و سر میرزا کوچک خان را به عنوان هدیه برای رضا خان پهلوی در قصر تهران ببرد.
در مقابل این خوشدستی رضا خان او را فرمانده ارتش ایران نمود.
سمکوی شکاک در مقابل درهای قلعه چاری مقر فرماندهیش به خیانت خالو قربان که لکه ننگی برای کردها به شمار می آمد در جنگ میاندوآب خاتمه داده واو را کشت. در جنگ میاندوآب فرمانده کل خود سمکو بود و سید طاهای گیلانیزاده نیز به او کمک می کرد. پس از جنگ سنگینی شهر به دست کرد ها افتاد و 600 افسر ایران که زیر نظر افسر ملک زاده بودند همگی کشته شدند.در زمان جنگ ساری تاج که در سال 1922 در منطقه سلماس (دیلمان)(1301 شمسی) اتفاق افتاده – نیروهای کرد نتوانستند مقاومت کنند و جنگ تا از دست دادن قلعه چاری ادامه یافت.بعد از اینکه قلعه چاری تسخیر شد- سمکو و 1000 نفر از سوارانش به کردستان ترکیه رفته و از طرف ارتش ترکیه خلع سلاح شدند. ولی این پایان جنگ کردها و دولت ایران نبود.
شهید شدن سمکوی شکاک در شهر اشنویه(30/06/1930)(1309 شمسی)
شهید شدن سمکوی شکاک در شهر اشنویه(30/06/1930)(1309 شمسی)
سیاستی که رضا خان پهلوی در میان کردها در پیش گرفت که متاسفانه موفقیت آمیز نیز بود این بود که با دادن پول و مال دنیا به آغا و روسای عشایر کرد آنها را اغفال کرده و به طرف خود می کشید.
حتی در مساله شهید شدن سمکو نیز گمان وجود دارد که بعضی از آغا ها و روسای قبایل به سمکو خیانت کرده باشند و به بهانه دیدار و توافق دوستانه او را به شهر اشنویه کشانده باشند.

نماینده و حکمرانان ایرانی که همیشه از راه فریب و خیانت خود را به سیاستمداران کرد نزذیک کرده اند باز هم به بهانه دیدار دوستانه جهت حل مشکل کردها سمکو را راضی کردند که به شهر اشنویه آمده و با سرلشگر مقدم دیدار و ملاقات انجام دهد.

سمکو آن پسر بجە است
سمکو آن پسر بجە است
به همین خاطر هم آنها توسط تیمور آغا که زخمی و اسیر دست دولت ایران بود نامه ای را برای سمکو فرستادند که در آن زمان در روستای بارزان می ماند.
سمکو با چند تن از سوارانش به کوههای صعب العبور و غیر قابل تسخیر قندیل که همیشه محلی برای مقاومت و شورش های کردی مقر مطمینی بوده آمده و از آنجا هم به همراه خورشید آغای هرکی به شهر اشنویه رفت.
در اشنویه نیز فرمانده شهر صادق خان نوروزی او را به خانه اش برد.اما آمدن سرهنگ مقدم دروغ و نیرنگی بیش نبود- آنها مترصد فرصتی بودند که سمکو را تنها در خارج از شهر به گیر انداخته و به قتل برسانند.
سرانجام نیز به بهانه پیشوازی کردن از سرلشگر مقدم در خارج از شهر اشنویه او را در دام خود انداختند و در عصر روز 30/06/1930 (1309 شمسی) به شهادت رساندند.
هرچند که سمکو و سوارانش در درگیری پیش آمده تعداد زیادی از سربازها و افسران ایرانی را کشتند ولی این بار دیگر مجال رهایی و خلاص شدن از دست آنها را پیدا نکرد.
جنازه سمکو را به مدت سه روز به طور علنی در میدان اصلی شهر ارومیه قرار دادند تا کردها درس عبرت گرفته و مطمین شوند که سرکردهشان سمکو کشته شده است و روحیه شورشگری خود را از دست بدهند!!!!!
مسوولین دولت ایران برای این که مطمین شوند که جنازه صد در صد جنازه سمکو می باشد همسر سمکو را یعنی فخری اقبالی را که آذری بود بر روی جنازه برده و او نیز با ناراحتی و شیون و زاری تصدیق کرد و گفت که بله این پیکر پاک سمکوی همسرم می باشد.من از روی زخم روی انگشتانش که خودش به خاطر مار گزیدگی با چاقویش بریده بود می دانم.
برادر سمکوی شکاک احمد آغای شکاک نیز در قلعه چاری با چند نفر از سوارانش می ماند.
برادر سمکوی شکاک احمد آغای شکاک نیز در قلعه چاری با چند نفر از سوارانش می ماند.
برادر سمکوی شکاک احمد آغای شکاک نیز در قلعه چاری با چند نفر از سوارانش می ماند.
وقتی که خبر کشته شدن سمکو به پادشاه ایران رسید او یک هفته شادی و سرور را در کوچه و خیابان های تهران به راه انداخت و شهر را چراغانی و گل باران نمود.

رضا شاه پهلوی بزرگترین دشمن خود را در کردستان از میان برداشته بود. ترازدی از بین رفتن خانواده ای مثل خانواده سمکو خان شکاک چیز ساده و آسانی نیست که تاریخ به راحتی از یاد ببرد.خانواده ای که برای حرکت آزادیخواه کردستان بدل سنگین و بزرگی داده اند.
حتی امروزه هم حکمرانان جمهری آخوندی جنایتکار نیز از احترام و عزتی که کردها برای خانواده سمکو قایل هستند هراسان بوده و می ترسند.
شهید شدن قهرمانی مثل سمکو باعث شد که تا تشکیل جمهوری کردستان(مهاباد) با رهبری پیشوا قاضی محمد در سال 1946 (1325 شمسی) سکوت غمباری در شرق کردستان حاکم باشد.البته لازم به ذکر است که در همان سال شهادت سمکو نیز شیرمرد دلیر کرد یعنی بروی حسو تیلی ( ابراهیم آغای جلالی) نیز در دامنه کوه آگری ( آرارات) شهر ماکو نیروهای دشمن ظالم و ستمکار را به ستوه آورده بود که متاسفانه در سال 1931 (1310 شمسی) او نیز به شهادت رسید – آنهم با دسیسه و خیانت ترکیه-ایران-روسیه و انگلیس!!!!!!
در تاریخ کردستان چند عنوان مهم از دست آوردهای شورش سمکوی شکاک
سمکو با چند آغای عشیره ارتوشی را که با هم همکاری داشتند پیمان بسته بود.
سمکو با چند آغای عشیره ارتوشی را که با هم همکاری داشتند پیمان بسته بود.
-سمکو در زمان حکمرانی خود تلاشهای فراوانی را جهت برقراری ارتباط با دولت های خارجی انجام داده تا روابط سیاسی با آنها برقرار کند.در این میان بر روی انگلستان و شوروی سابق بسیار تاکید کرد که در حل مسایل کردها کمکش کنند.
اما متاسفانه آن دولت ها نیز به دلیل منافع و مصالح اقتصادی خود و خیانت دولت های ایران و ترکیه اهمیت خاصی به پیشنهادات سمکو نمی دادند.
سمکو از طریق سید طاهای گیلانیزاده( شمزینی) تلاش گسترده ای کرده تا برای حل مشکل کردها و تشکیل دولت کردستان با مسوولین انگلیسی در عراق ملاقاتی داشته باشد – اما در این تلاش خود موفقیتی به دست نیاورده است.همچنین او از شیخ محمود برزنجی شاکی بوده که چرا به دولت ترک های عثمانی اطمینان دارد؟
او در مورد ترک ها و انگلیسی ها نیز اینطور گفته است-انگلیسی ها و ترک ها هر دو نیز در مساله حل مشکل دولت مستقل کردی دروغ می گویند و مشغول فریفتن ما می باشند. انگلیس می خواهد که همه ما کردها را برای منافع و مقاصد اقتصادی غلط و کثیف خود به کار گرفته و ما را مثل میمون برقصاند و به سر ما نیز بخندد.
آنها می خواهند که ما در برابر ملت خود شرمگین و سرافکنده شویم که این کار من نیست و من به ملت خود خیانت نخواهم کرد.ترک ها و انگلیسی ها هردو یکی از دیگری خرابتر می باشند – اما از هرکسی بیشتر کردها خودشان مقصر هستند که پشت یکدیگر را نگرفته و به نیرو و توانایی خودشان اعتقاد نداشته و ریاست یکدیگر را قبول نمی کنند!!!!
– سمکو بیشتر از هر چیزی از خیانت آغا و بگ های کرد دل شکسته و نالان بود که در روزهای خوش مانند مگس بر دور شیرینی بوده واز او دور نمی شدند و در روزهای سخت و دشوار خود را دور از سمکو نگه می داشتند.
یکی از دیگر کارهای بسیار مهم و با ارزشی که سمکو در زمان حکمرانی خود در شهر ارومیه انجام داد فعالیت های فرهنگی و روشنفکرانه بوده است.
برای اولین بار در تاریخ کردستان ایران سمکو به این فکر افتاد که در زمینه اطلاع رسانی و خبرنگاری گامی اساسی بیاندازد.در سال 1912 (1291 شمسی) عبدالرزاق بدرخان در شهر خوی با حمایت مالی و سیاسی سمکو مجله ماهانه با نام کردستان را چاپ کرد.
همچنین سمکو اولین مدرسه کردی را برای بچه های کرد نیز در شهر خوی کردستان ایران تاسیس کرد که این دو حرکت عظیم و مهم فرهنگی کین ونفرت حکمرانان دولت ایران را بر علیه کردها بسیار برافروخت.
پس از جنگ جهانی اول در سال 1919 (1298 شمسی) تا شکسته شدن شورش سمکو روزنامه ای با نام روز کرد که بعدها شد روزنامه کرد به طور هفتگی منتشر گردید که ارگان رسمی دولت او بود.
روز کرد و یا کرد یک روزنامه هفتگی بود که سردبیر این روزنامه مرحوم ملا محمد تورجانی بود که کار آماده سازی آن را در انتشارات و چاپخانه خیرت شهر ارومیه انجام می داد.
همچنین سمکو برای آگاه شدن از وضعیت سیاسی و لشگری همه مناطق تحت سلطه اش از تلفن استفاده کرده و از این طریق ارتباط همه فرمانده های جبهه نبرد با قلعه چارلی برقرار بوده است.
– سمکو قبل از اینکه شروع به جنگ و شورش سرتاسری و همه جانبه بر علیه دولت ایران نماید او با همکاری عبدالرزاق بدرخان و چند تن از بزرگان کرد جمعیتی را با نام جیهان دانی( جهان شناسی) در شهر خوی تاسیس کرده و فعالیتهای فرهنگی را که در بالا بحث شد را انجام دادند.
سمکو تلاش های زیادی را برای برقراری ارتباط با شخصیت ها و حرکت های آزادی خواه ضد دولت ایران انجام داده است که روابط سیاسی با آنها داشته باشد.او با شورش گر آذربایجان محمد خیابانی در ارتباط و همکاری بوده است و تلاش برای رابطه همکاری را با میرزا کوچک خان جنگلی رهبر قیام جنگل در شمال ایران( گیلان) که بر علیه دولت ایران بوده را برقرار کرده که متاسفانه به دلایل تغییرات سیاسی وقت این فرصت را به او نداده است که این کار تاریخی به نتیجه مطلوب خود برسد.
ایرادات و اشتباهات حرکت و شورش سمکوی شکاک
در میان کردها انتقاد اصلی و مهمی که از شخصیت سمکوی شکاک شده است کشتن مار شمعون رهبر دینی و سیاسی آسوریهای حکاری و نکشتن رضا شاه پهلوی که در دام سمکو افتاده بود می باشد.
اما در این باره تحقیقات و بررسی های بسیار دقیق و بیطرف لازم است تا دلیل اصلی این اقدام سمکو روشن و آشکار گردد.
آیا در آن زمان بین کردها و آسوری ها چه دلایل سیاسی- دینی و اجتماعی وجود داشته اند که سمکو تصمیم کشتن مار شمعون را گرفته است؟؟!!! در این باره نظرات متفاوت گوناگونی وجود دارد که یکی از آنها عقیده و نظر بزرگان ایل شکاک می باشد. که بیشتر از همه دلایل سیاسی و دینی دخیل بوده است.
به هر حال این کار سمکو تاثیر منفی بر روی کردها مخصوصا در اشنویه گذاشته و کردها از او تا حدود زیادی دلسرد و نا امید گشته اند. اما برای مشخص شدن دلیل اصلی و درست این تصمیم تحقیقات گسترده لازم می باشد.
سمکو دارای قدرت نظامی فوق العاده قوی و بزرگی بوده که در بعضی از مواقع تعداد نیروهای پیشمرگه اش به 20000 نفر نیز رسیده است. اما متاسفانه در تمامی این جنگ ها نیروهایش مانند یک ارتش متحد وتحت رهبری یک نفر و در زیر یک پرچم واحد نجنگیده اند!!!!
هر عشیره ای زیر نظر بزرگ آن عشیره و با پرچم مخصوص خود برای شناساندن عشیره و قدرت خود مشارکت نظامی داشته اند!!!!!! به طور مثال رنگ پرچم عشیره تحت رهبری سمکوی شکاک قرمز بوده است!!!!!!!
مردانگی و میهماندوستی سمکوی شکاک و نامردی و خیانت رضا شاه پهلوی
رضا میر پنج که با همکاری انگلیسی ها از رتبه سرلشگری به تخت شاهی رسید در سال 1925 (1304 شمسی) برای بازدیدی به آذربایجان و کردستان آمد. هدف او از این سفر پیدا کردن راه حلی برای پایان دادن شورش و قیام سمکو در کردستان و سر و سامان دادن به حکمرانی خود در سرتاسر ایران بود. سر لشگر ایران از رضا شاه بسیار تمنا کرد که دست از این سفر خود بردارد – ولی رضا شاه اصرار داشت که خود از نزدیک سمکو را ببیند.
مشخص است که همه در این باور بودند که رضا شاه از این سفر جان سالم به در نبرده و به دست سمکو کشته خواهد شد. وقتی که رضا شاه با 62 نفر از فرمانده گان و نیروهای مخصوص خود نزدیک شهر سلماس می شود سمکو را به همراه 5000 سوار جنگجوی روترش و عصبانی برای اولین بار می بیند و هیچ پیشوازی خوبی از او نمی شود. سمکو نیز همچون یک سرکرده بزرگ و با وقار کرد با لباس کردی و با روی ترش و سرد به او خوش آمد گویی کرد.
بعد هردو به کاروانسرایی رفتند و در مورد مشکلات موجود صحبت کردند.آنطور که شاهدان رضا خان می گویند او بسیار ترسیده بود و مطمین بود که سمکو او و همه همراهانش را خواهد کشت و از ترس تا صبح نخوابیده بوده و دیگر دست از زندگیش شسته بوده و منتظر حمله پیشمرگه های سمکو بوده که آنها را بکشند و مترصد فرصتی بوده که از دست او بگریزد.
هرچند سمکو بعد از آن همه نامردی و خیانتی که از دولتمردان ایرانی دیده بود دیگر هیچ اعتمادی به آنها و قول و وعده و وعیدهایشان نداشت – اما او بزرگترین فرصت تاریخی خود را در آن شب طلایی از دست داد و رضا خان نامرد را نکشت!!!!!!!!
رضا خان از دست او گریخت . سمکو بعدها در ملاقاتی که با سرلشگر عبدالله طهماسبی داشت گفته بود که- بزرگترین اشتباه من درآن شب این بود که من رضا خان را نکشتم!!!!!در آن شب رضا خان از سرلشگر طهماسبی خواهش می کند که کاری بکند که سمکو مشغول و سرگرم شود تا او بتواند به ارومیه بگریزد. آنها سمکو را با بازی تخته نرد تا صبح مشغول کردند و سمکو صبح روز بعد متوجه شد که رضا خان پا به فرار گذاشته است و او یک فرصت طلایی را از دست داده است.
بعد از اینکه رضا شاه با همکاری نیروهای بیگانه کنترول اوضاع را به دست گرفت با نامردی و نیرنگ سمکو را برای مثلا مذاکره به اشنویه کشاند و او را با نامردی هر چه تمامتر به قتل رسانید.
آیا اگر رضا خان توسط سمکو کشته می شد مسیر تاریخی ایران عوض می شد و یا اینکه نه؟؟؟ معلوم است که شرایط سیاسی ایران تغییر پیدا می کرد !!اما سمکو این فرصت طلایی را از دست داد و باعث کشته شدن ناجوانمردانه خودش هم به دست دیکتاتور ظالم رضا شاه پهلوی شد.
این هم نتیجه جوانمردی و میهماندوستی کردها که بعدها باعث قتل عام فجیع کردها در کردستان ایران از طرف شاه فاسد و نوکر بیگانگان گردید!!!!!
شهرت و آوازه سمکو در داستان ها و آواز های کردی
در باره زندگی – کار و فعالیت سیاسی جهت حرکت آزادیخواه کرد و کردستان و آزار و اذیت هایی که او و خانوادهاش در این مسیر پرمشقت کشیده اند ترانه ها و سروده های بسیاری سروده شده است.
هنرمند بزرگ ملت کرد کاووس آغا که اولین هنرمند سیاسی گوی کرد محسوب می شود در قالب لاوک(کلام) در باره شهید شدن سمکوی شکاک یک سرود حماسی بسیار عالی سروده است.
ابراهیم نوروزی که به خال بری نیز شناخته شده است نیز در مورد کشته شدن جواهر خانم همسر سمکوی شکاک به دست لشگریان دولت فاسد ایران سرودی حماسی را سروده است.
این متن به زودی در کتاب زندگی 50 نام آور و مشاهیر کرد چاپ خواهد شد.
منابع و فهرست ها
دکتر کمال مظهر- تاریخ ایران( الحدیث المعاصر)
مصاحبه با دایی عودوی پیشمرگه- ارومیه سال 1993 (1372 شمسی)
احمد کسروی – تاریخ 18 ساله آذربایجان به زبان فارسی
M. Th. Houtsma, E. van Donzel, E. J. Brill’s First Encyclopaedia of Islam, 1913-1936, 1993, ISBN 90-04-08265-4, p.290
هاندرن دلان- شورش سمکوی شکاک به آلمانی( Handren, Dilan (2009-02-02). “The Rebellion of Simko Agha” (in German). Kurdmania. http://www.kurdmania.com/simko_agha_aufstieg.html. Retrieved 2009-02-23.)
ف- کاشانی ثابت( F. Kashani-Sabet,Frontier Fictions: Shaping the Iranian Nation, 1804-1946,328 pp., I.B. Tauris, 1999, ISBN 1-85043-270-8 p.153.)
کریس کوچرا- حرکت ملی کرد به زبان فارسی
استاد محمد رسول- اسماعیل آغای شکاک و حرکت ملی کرد – هاوار 5
مصاحبه با قباد سمکو – پسر سمکوی شکاک
احمد تقی و یادداشت هایش به زبان کردی سورانی
مصاحبه با دکتر جبار قادر
خاطرات رضا رفیع- قایم المقام الملک- عضو پارلمان ایران در زمان رضا شاه پهلوی
برگرفتە از این:  وبلاگ

تعليقات