«چ مثل چمران جعل تاریخ کردستان»

مصاحبه با خالد علی‌پناه از بازماندگان گردان شوان – قسمت اول
فیلم چ مثل چمران، فیلم پر هیاهویی بود. هم در اولین اکران در جشنواره فیلم فجر و هم در اکران عمومی. چ مثل چمران به کارگردانی ابراهیم حاتمی‌کیا با تمام هیاهوی رسانه‌ای دولتی که تبلیغی کم سابقه برای یک فیلم تهیه شده توسط بنیاد فارابی محسوب می‌شد توانست در سی و دومین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر (١٣٩٢) ۶ جایزه را به خود اختصاص دهد. این جوایز که به جلوه‌های بصری، جلوه‌های ویژه، صدابرداری، تدوین و بهترین بازیگر نقش مکمل مرد تخصیص یافت، سیمرغی به دست ابراهیم حاتمی‌کیا به عنوان کارگران و سازنده‌ی این فیلم نداد. حاتمی‌کیا با ادعاهای بسیاری این فیلم را به نمایش درآورد و منتظر دو تغییر مهم بود تا تاثیرگذاری خود را به اثبات رساند: جلب مخاطبان بیشتر، تبیین فرهنگ اسلامی کمونیست ستیزی و احیای تفکر به قولی دوران طلایی امام یا همان دهه شصت خونین. او ادعا می‌کند که سعی کرده است چمران را از نگاه خود تصویر کند.
22
داستان فیلم به پیش از دهه‌ی شصت یعنی مرداد ۵٨ برمی‌گردد. به عملیاتی که به فرماندهی دکتر مصطفی چمران (با بازی فریبرز عرب‌نیا) و به فرمان آیت اله خمینی و ماموریتی که دولت موقت برای سرکوب جنبش انقلابی در کردستان و کرمانشاه صادر کرده بود با روایتی کاملن متفاوت با واقعیت‌های تاریخی آن دوران می‌پردازد. او این واقعه را به شکل درگیری نابرابر سه دسته تصویر می‌کند: مردم پاوه، کردهای جدایی طلب (که مشخص نیست که منظور کدام حزب یا سازمان مد نظر حاتمی‌کیا ست و بر چه اساس تاریخی از آن قیام به عنوان شورشی جدایی‌طلبانه یاد می‌کند) و پاسداران سپاهی. سه چهره‌ی بارز دیگر که ظاهرا کاراکترهای تاریخی هستند را سعید راد در نقش تیمسار ولی اله فلاحی _ فرمانده نیروی زمینی ارتش، بابک حمیدیان در نقش پاسدار علی اصغر وصالی _ فرمانده پاسداران در عملیات پاوه و بعدتر بنیان‌گذار اطلاعات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و مهدی سلطانی در نقش دکتر عنایتی (شخصیتی که در هیچ کجای تاریخ نامی از او برده نشده است!) به عنوان رهبر شورشیان کرد، بازی می‌کنند.
11
داستان فیلم که سعی به تصویرکشاندن دو روز حضور دکتر چمران در پاوه را دارد از وی فردی آرام، منطقی، دل‌رحم و رقیق الاحساس و میانه‌رو تصویر می‌کند، روایتی از چمران که حتا ناخشنودی طرفداران وی را برمی‌انگیزد، گویی حاتمی‌کیا تنها بر اساس روایت‌های عاشقانه‌ی همسر چمران و چند خط نوشته‌های کوتاه عارفانه شخصیت منتقم، خشن، استوار که کم‌ترین احساسی در عملیات چریکی که به خوبی آموخته است به خرج نمی‌دهد را تا این حد لطیف دریافته است و یا به قول خودش چنین برداشت ذهنی و تخیلی از شخصیت چمران را در خود درونی کرده و سعی به القای آن به مخاطبان دارد. از دیگرسو، علی اصغر وصالی، مغز متفکر سپاه پاسداران انقلاب که پایه‌گذار اطلاعات سپاه در اولین روزهای تاسیس آن بود و در آخر هم در عملیاتی علیه کومه‌له در سال ۵٩ کشته شد، جوانی مردم دوست اما استوار و از خودگذشته تصویر می‌شود. علی اصغر وصالیکه به روایت سردار اصغر کاظمی در کتاب خاطرات شناسایی قصرشیرین و ذهاب با نام مستعار اصغر پررو شناخته می‌شد، پیش از انقلاب جذب  سازمان مجاهدین خلق ایران می‌شود و پس از تحمل ١٢ سال زندان در دوران پهلوی و آزادی در سال ١٣۵۶ از سازمان مجاهدین خارج شده و پس از انقلاب ۵٧ مسوولیت انتظامات زندان قصر را به عهده می‌گیرد. او از خانواده‌ای با فرهنگ و کسوت زورخانه‌ای بود و در سپاه نیز دستمال قرمز بر گردن می‌بست و گروهی که دور و برش جمع کرده بود را به همین سبب گروه دستمال سرخ‌ها می‌نامیدند.
chamran
شخصیت وصالی نه مانند آن‌چه بابک حمیدیان بسان جوانی جذاب و با مرام و رفتاری پسندیده در این فیلم بازی می‌کند، بلکه چهره‌ای خشن، با ادبیاتی لمپنی و رفتاری بی‌پروا شناخته شده است. و اما، دکتر عنایتی، که به قول حاتمی‌کیا، رهبر شورشیان کرد است. چنین شخصیتی که در حقیقت وجود نداشته است گمان می‌رود قصد بوده که نقش فواد مصطفی سلطانی، از بنیان‌گذاران کومله را نمایندگی کند. اما در ابتدای این فیلم عکسعبدالرحمان وثوق قاسملو رهبر وقت حزب دموکرات کردستان را بر روی اعلامیه‌ای با آرم حزب کومله می‌بینیم که این گمان را برمی‌انگیزد که شاید دکتر عنایتی تخیلی حاتمی‌کیا شاید قاسملو بوده است که البته هیچ شباهتی هم به او ندارد.
در کنار ابتدایی‌ترین اشتباهات که به زعم بسیاری از منتقدان تعمد حاتمی‌کیا در تحریف تاریخ بوده است، داستان اصلی فیلم، وقایع کوچک و حوادث بزرگ و اصلی آن با واقعیت و اسناد بسیاری که از آن دوران موجود است فرسنگ‌ها فاصله دارد.
این فیلم که هم مورد اعتراض رادیکال‌ترین اسلام‌گرایان حکومتی جمهوری اسلامی به خاطر عدم تصویرسازی حقیقی از شخصیت چمران قرار گرفت و هم انتقادهای تند جناح‌های مختلف مبارزان کرد، و نیز اوپوزسیون چپ، کمونیست و سوسیالیست را به همراه داشت، گویا یکی از جرقه‌های به موقع جمهوری اسلامی و هنرمندان هم‌راستا و هم‌باور با سیاست‌های او در حساس‌ترین شرایط داخلی و خارجی ایران بوده است. نسل جوان پس از انقلاب و به خصوص پس از جنگ که چیز زیادی از آن روز‌ها یا به خاطر ندارند و یا نمی‌دانند و تنها مرجع‌های آن‌ها رسانه‌های داخلی نظام و یا تکرار خاطراتی از پدران و مادرانشان است که در زمان وقوع آن حوادث هم تنها رسانه‌‌ی در دسترس‌شان رسانه‌های حکومتی بود، می‌توانند در سیاست‌گذاری جدید هنری نظام مخاطبان خوبی برای باور تحریف تاریخی باشد که نقش‌آفرینان آن هنوز زنده‌اند و اسناد واقعی آن روزها هنوز گرچه دور از دست‌رس عموم اما موجود است.
saidrad
ما به این بهانه به سراغ یکی از تاریخ‌نگاران آن روزها که خود نیز در دوره‌ای در آن تاریخ نقش‌آفرین بوده است رفته‌ایم.
آقای خالد علی‌پناه، کسی که مجموعه‌ی خاطراتش به نام فولاد آبدیده توسط بسیاری از محققان آن تاریخ آرشیو شده است امروز میهمان برنامه ماست. وی در زمان حمله سپاه به پاوه نوجوان چهارده ساله‌ای بود که در تشکل «جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب» فعالیت می‌کرده است که غالب اعضای آن از اعضای کومه‌له بودند. بعدها به کومه‌له می‌پیوندد و از پیشمرگه‌های کومله شده و در جنگ ٢۴روزه‌ی سنندج فعال می‌شود و به معاونت فرماندهی گردان می‌رسد. علی‌پناه یکی از معدود بازماند‌گان گردان شوان است که اکثر اعضای آن یا در بمباران شیمیایی حلبچه کشته شدند و یا  به دست جمهوری اسلامی ایران اعدام شدند. خاطرات وی به دقت با ذکر جزئیات از حوادث آن سال‌ها به رشته‌ی تحریر درآمده است. از شما دعوت می‌کنیم که این گفت و گو را بشنوید.
فیلم چ مثل چمران خودش را وارد آن حوزه از تاریخ انقلاب و جنگ می‌کند که شاهدان زنده ی آن دوران بسیارند. بسیاری از ادعاهای غلط و روایتهای اشتباه این فیلم می گویند. شما چه نقدی به این فیلم از نگاه بازگو کردن تاریخ دارید؟
alipanah
خالد علی پناه: «من در سال ١٣۵٨ وقتی پیشمرگه‌ها برای دور دوم وارد شهرهای کردستان شدند و شهرها را تسخیر کردند، پیشمرگه کومله شدم. در آن زمان البته نوجوانی ١۴ساله بودم ولی در مقرهای کومله فعالیت می‌کردم و چون سن من کم بود به من اسلحه نمی‌دادند و بیش‌تر کارهای پشت‌جبه‌ای انجام می‌دادم. ولی تمام خاطران آن دورانی که جمهورس اسلامی به پاوه حمله کرد و یک جنگ تحمیلی دیگری را به مردم کردستان تحمیل کرد، خاطراتی در ذهنم است که چه اتفاقاتی افتاده است. با همرزمانی که در آن زمان در جنگ و به خصوص در شهر پاوه بودند خاطراراتی در ذهنم است و همانند یک شاهد عینی از آن دوران هستم و این فیلمی که تهیه کردند هیچ واقعیتی را نشان نمی‌دهد و هیچ واقعیتی ندارد و اصلن این‌گونه نبوده است. یعنی برعکس اتفاقن جنایت‌کار خودشان بودند، جنایت‌کار پاسدارها بودند. مردم را کشتند، مردم بی‌دفاع را کشتند، بچه را کشتند، زن را کشتند، خانه‌ی مردم را آتش زدند. در صورتی که آن زمان پیشمرگه‌های کومله در شهر پاوه نبودند. در آن زمان حزب دموکرات در آنجا بود با مردمی که خودشان اسلحه داشتند و خودشان دفاع می‌کردند و هنوز در زیر تعلیمات هیچ سازمانی نبودند. یک تعداد افرادی بودند که هوادار سازمان چریک‌های فدایی خلق بودند و یک تعدادی هم پیشمرگه‌ی حزب دموکرات بودند. بقیقه هم مردم مسلحی بودند که خودشان با شوراهایی که درست کرده بودند از شهرشان دفاع می‌کردند و نگهبانی می‌دادند. بالاخره آرامشی را در شهر برقارار کرده بودند که اینها به شهر حمله کردند و شهر را زیر و توپ و خمپاره گرفتند. وقتی‌که هم وارد شهر شدند به خاطر این‌که مردم را بترسانند یک تعداد از جوان‌های شهر را گرفتند و آن‌هایی که خوش‌نام بودند و در دل مردم محبوب بودند دستگیر کردند و بدون هیچ محاکمه‌ای کنار دیوارها گذاشتند و آن‌ها را اعدام کردند. این واقعیت را جمهوری اسلامی واراونه جلوه می‌دهد و یک‌جوری می‌خواهد بگوید که چمران آمده است و بیمارستان را نجادت داده است. البته این کار از جمهوری اسلامی بعید نیست. جمهوری اسلامی در این ٣۵سال همیشه همین کارش بوده است. یک جایی نمی‌بینیم که در تاریخ جمهوری اسلامی که یک روز اعدام نکرده باشد و به مردم فشار نیاورده باشد، این واقعیت جمهوری اسلامی ست.
anaiati
این فیلم‌ها به نظر من حداقل هیچ تاثیری روی مردم کردستان ندارد. نمی‌دانم در سایر نقاط ایران چه‌قدر بتواند با این فیلم مردم را گول بزند و واقعیت را یک‌جور دیگر وارونه نشان دهد، اما به نظر من در کردستان نمی‌تواند هیچ واقعیتی را ثابت کند.»
2. در این فیلم عملیات پاوه را در برابر نیروهای به اصطلاح ضد انقلاب نشان می‌دهد. از سویی آرم کومله را نشان می‌دهد از سوی دیگر عکس قاسملو را زیر این آرم از سوی دیگر سرود سازمان چریکهای فدایی را پخش می کند. در آن مقطع تاریخی چه احزابی در پاوه بودند؟

خالد علی‌پناه: «در آن دوران بیش‌تر نیروهای مسلح مردمی بودند، یک تعداد خیلی کم پیشمرگه حزب دموکرات در شهر پاوه بود. یک تعداد هواداران تشکیلاتی کومله بودند که بیش‌تر فعالیت‌های تبلیغاتی، سازمان‌دهی و کمک‌رسانی به مردم را انجام می‌دادند. نیروی مسلح کومله در شهر پاوه اصلن نبود. مردمی که مسلح بودند بیش‌تر به عنوان هواداری از سازمان خودشان فعالیت می‌کردند. در انجمن‌ها و سازمان‌هایی که خود مردم درست کرده بودند فعالیت می‌کردند. ولی مقر حزب دموکرات در پاوه بود. سازمان چریک‌های فدایی خلق هم در پاوه در آن زمان مقر داشتند. ولی درگیری اصلی با مردم بود، یعنی مردمی که خودشان مسلح بودند، خودجوش مسلح شده بودند برای دفاع از خانه و زندگی‌شان»
٣. در فیلم نشان می دهد که احزابی چون حزب دموکرات کردستان روی مردم آتش گشودند. به خصوص به واقعه بیمارستان اشاره می کند. اصل واقعه چه بوده؟

chamran
خالد علی‌پناه: «اتفاقن بیمارستان شهر پاوه تحت تسلط سپاه پاسداران بود و مردم به این خاطر تظاهرات کردند. مرد در آن زمان چون هوز جنگ نشده بود تظاهرات کردند و به دو نقطه رفتند. یک نقطه مقر سپاه پاسداران بود و نقطه‌ی دیگر بیمارستان بود که در دست سپاه بود. و وقتی تظاهرات مردم را دیدند، مردم را به گلوله بستند. یعنی آن‌ها شلیک کردند. بیمارستان تحت نظارت نیروهای مردمی نبود. خود سپاه از بیمارستان محافظت می‌کرد و مرد در آن‌جا نبودند. آن‌ها حتی مردمی که در تظارات زخمی شدند و به بیمارستان منتق شدند همان‌جا اعدام کردند. سپاه پاسدران حدود ٩نفر را در بیمارستان اعدام کردند.»
شادیار عمرانی: «یعنی آن‌ها را برای مداوا به بیمارستان نبردند؟»
خالد علی‌پناه: «بله در حیاط بیمارستان زخمی‌ها را اعدام کردند»
شادیار عمرانی: «از چه سمنی به روی آن بیمارستان آتش گشوده شد؟»
خالد علی‌پناه: «آتش گشوده شد روی بیمارستان؟ نه این صحنه‌هایی که در فیلم نشان می‌دهند اصلن واقعیت ندارد. اصلن آتشی به سمت بیمارستان گشوده نشد. فقط این اعدام‌ها را در حیاط بیمارستان انجام داده بودند. بعد نیروهای مسلح احزاب هم اینقدر زیاد نبودند که بتوانند در شهر پاوه مقاومتی بکنند. یعنی این‌ها اولین واحدهای رزمی را از کرمانشاه به پاوه آوردند و آن‌ها را به صورت وسیع در شهر مستقر کردند. چون پاوه نقطه‌ای در کردستان بود که در زیاد تمرکز احزاب در آن‌جا نبود. بیش‌تر این احزاب در سنندج، کامیاران و دیگر شهرهای کردستان متمرکز بودند. پاوه چون نزدیک به کرمانشاه بود و در این استان بود، احزاب و سازمان‌ها حضور فعالی نداشتند.»
‌می‌توانیم حدس بزنیم که پرسش‌های بسیاری هم‌چنان ذهن شما را درگیر کرده است. ما هم هنوز سوالات بیشتری داریم. پس با ما همراه باشید در برنامه‌ی چهل و هفتم از چشم سوم آقای خالد علی‌پناه پاسخ پرسش‌های بیشتر ما را خواهد داد.
برنامه قبلی این مجموعه

No comments:

Post a Comment