حسن گلنراقی در سال 1305 متولد شد. او با تنها با خواندن یک ترانه به عالم هنر پیوست. نام او با خواندن ترانه مرا ببوس در تاریخ موسیقی ایران همیشه به یاد خواهد ماند.
ترانه مراببوس را در حدود یک سال و نیم پیش از این که گلنراقی آن را اجرا کند، خانم پروانه خواند، ولی موفقیتی کسب نکرد. مجید وفادار سازنده آهنگ مرا ببوس که با گلنراقی دوست بود و از صدای خوب او آگاهی داشت، به وی پیشنهاد اجرای این آهنگ را کرد و گلنراقی پذیرفت و این آهنگ را خواند . گلنراقی نه خواننده بود و نه سابقه خوانندگی داشت. او به همین دلیل مورد غضب پدر هم واقع شد که با افکار قدیمی خود می گفت مگر تو مطربی که رفته ای در رادیو آوازه خوان شده ای؟ او در واقع بازرگانی بود عتیقه شناس و در تیمچه حاجب الدوله کاسبی می کرد ولی با عشقی که به موسیقی داشت نزد استاد حنانه ردیف های آواز ایرانی را یاد گرفت.
زمانی که گلنراقی این ترانه را خواند، محیط ایران دارای جوی نامساعد بود و این ترانه برای او از طرف حکومت وقت، تولید دردسرهای فراوان کرد و مردم بسیار به آن علاقه داشتند و برحسب تقاضای شنوندگان به دفعات از رادیو ایران پخش می شد. به نظر اهل فن هیچ ترانه ای نبود که در ایران این همه طرفدار و شنونده داشته باشد.
در همان ايام، شایعاتی در مورد سازنده شعرآن بود. گروهی آن را به سرهنگ ژاندارمرى «عزت الله سيامک»، از رهبران سازمان نظامي حزب توده ايران نسبت داداه و می کویند که او پيش از اعدام در27 مهر ماه 1333 در زندان و در وصف سرنوشت غمانگيز افسرانی که اعدام می شدند، سروده است. عدهای نيز بر اين تصور بودند که اين ترانه را سرهنگ دوم توپخانه «محمدعلى مبشری» عضو ديگری از رهبری اين سازمان، در وصف «سرهنگ سيامک» در آخرين ديدار خود با دخترش در شب قبل از اعدام سروده است
گرچه بعدها گلنراقی در مصاحبهای با «ايرج طيبی گيلانی» در مجلۀ «روشنفکر»، در پی تکذيب اين موضوع، برای اولين بار اعلام کرد که شاعر اين ترانه دکتر «حيدر رقابی» از استادان رشتۀ ادبيات دانشگاه تهران است، اما هنوز بسیاری از مردم ایران همچنان بر باور خود پایدارند.
حیدر علی رقابی متخلص به “هاله” از خویشان بیژن ترقی فرزند حاج محمد علی ترقی مدیر کتابفروشی خیام بود. او مردی بود ملی گرا وشیفته مصدق و در مبارزات ملی بسیار فعال. دفتر شعری هم داشت به نام “آسمان اشک” که توسط انتشارات امیرکبیر به چاپ رسید.
حسن گلنراقی در مهرماه 1372 گرفتار فراموشی و تومور مغزی شد. پزشک و دوستش دکتر عباسیون جراح معروف او را عمل کرد ولی متاسفانه با همه تخصصی که داشت به دلیل پیشرفت بیماری نتوانست از مرگ حسن جلوگیری کند . او با آیینی باشکوه و مشایعت گروه کثیری از دوستانش در گورستان امامزاده طاهر در مهرشهر کرج به خاک سپرده شد. فریدون مشیری قطعه شعری با عنوان “بوسه و آتش” در مرگ او سرود و در شب هفت گلنراقی ، خود بر سر مزار او خواند>
در همه عالم کسی به یاد ندارد
نغمه سرایی که یک ترانه بخواند
تنها با یک ترانه در همه عمر
نامش این گونه جاودان بماند.
کوردزانست: من هر بار خاطرات این مرد بزرگ را میخوانم یا ترانەهایش را کە گوش میدهم امکان ندارد اشک از چشمانم جاری نشود.
منبع: irannam
https://www.youtube.com/watch?v=o650DK1-YoU
No comments:
Post a Comment